غفلت آهنگم زساز حیرت ایجادم مپرس
پنبه تا گوشت نیفشارد زفریادم مپرس
مدعای عجزم از وضع خموشی روشن است
لب گشودن میدهد چون ناله بر بادم مپرس
جوهر تعمیر پرواز است سر تا پای شمع
رنگ بر هم چیده ام از خشت بنیادم مپرس
حسن پنهان نیست اما عشق راحت دشمن است
خانه شیرین کجا باشد زفرهادم مپرس
الفت آینه دل نیز تسخیرم نکرد
چون نفس پر وحشیم از طبع آزادم مپرس
کرده ام یکعمر سیر گلشن آباد جنون
ناله میدانم دگر از سرو شمشادم مپرس
هیچ فردوسی برنگ آمیزی امید نیست
سر بپائی میکشم از کلک بهزادم مپرس
معنی گل کردن موج ازتظلم بسته اند
زندگی افسانها دارد زبیدادم مپرس
مشت خاکم عشق نادانسته صیدم کرده است
ای حیا آبم مکن از ننگ صیادم مپرس
هر کجا لفظیست (بیدل) معنی ئی گل کرد است
دیگر از کیفت ارواح و اجسادم مپرس