" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢١٩: تا کی افسردن دمی از فکر خود وارسته باش

تا کی افسردن دمی از فکر خود وارسته باش
سر برون آر از گریبان معنی برجسته باش
گر نداری جرأت از خانمان برهم زدن
همچو می خون در جگر زین شیشه بشکسته باش
تا بفهمی ربط استعداد هستی و عدم
زین دو مصرع دور مگذراند کی پیوسته باش
روزی اینجا در خور آدم دهن آماده است
محرم منقار ساز آن نهال پسته باش
عزم صادق می رهاند جون تنت از بند طبع
شاید از پستی برون آئی کمر می بسته باش
دخل بیجایت زدرد اهل معنی غافلست
ناخنی تا هست دور از سینه های خسته باش
چند باشی از فراموشان ایام وصال
رنگ های رفته یادت میدهم گلدسته باش
خواستم از دل برون آرم غبار حیرتی
تا بلب آمد نفس خون گشت و گفت آهسته باش
از اقامت شرم دارد (بیدل) استعداد شمع
هر قدر باشی درین محفل زپا ننشسته باش