" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٣٠: چه لازمست کشد تیغ چشم خونخوارش

چه لازمست کشد تیغ چشم خونخوارش
بروی دل که نفس نیز میکند کارش
بحیرتم که چه مضمون در آستین دارد
نگاه عجز سر شکیست مهر طومارش
چمن بفیض بیابان ناامیدی نیست
که از شکستن دل آب میخورد خارش
محیط فیض قناعت که موجش استغناست
چو آب آینه سرچشمه نیست در کارش
ندارد آنهمه تخمین عرصه امکان
ببند چشم و به پیما فضای مقدارش
بساط خامش هستی ستیزه آهنگم
مگر رسد بنوای گسستن تارش
کباب همت آن رهروم که در طلبت
چو اشک آبله دارد عنان رفتارش
زناله بلبلم آسوده است و میترسم
دل دو نیم دهد باز یاد منقارش
زجلوه تو جهان کاروان آینه است
بهر چه می نگرم حیرتیست در بارش
غرور عشق تنزه بساط خودرائی است
دماغ کس نخرد گلفروش بازارش
فریب عشرت طوبی که میخورد (بیدل)
برنگ سایه سر ما و پای دیوارش