" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٦٩: مرغی که پرافشاند بگلزار خیالش

مرغی که پرافشاند بگلزار خیالش
پرواز سپردند بمقراض دوبالش
سرگشتگی ذره زخورشید عیان است
ایغافل حالم نظری کن بجمالش
در غنچه دل رنگ بهار هوسی هست
ترسم که شکستن ندهد عرض کمالش
چون لاله بحسنی نرسد آینه دل
تا داغ خیالت نشود زینت خالش
زینگونه که هر لحظه جمال تو برنگیست
آینه ما چند دهد عرض مثالش
هر ذره که آید بنظر برق رم ماست
عالم همه دشتیست که مائیم غزالش
از الفت دل نیست نفس را سر پرواز
این موج حبابیست گره در پر و بالش
محمل صفت اظهار قماشی که تو داری
خوابیست که تعبیر نمائی بخیالش
هر چند برون جستن ازین باغ محالست
دامن بهوا می شکند سعی نهالش
از عاجزی (بیدل) بیچاره چه پرسی
نقش قدمت بس بود آینه حالش