شده فهم مقصد عالمی زتلاش هرزه قدم غلط
ته پاست کعبه و دیر اگر نکنیم راه عدم غلط
بغبار مرحله هوس اثر نفس نشگافت کس
بکجا رسد پی شکری که کند نشان علم غلط
نرسید محضر زندگی به ثبوت محکمه یقین
که گواه دعوی باطل تو دروغ بود و قسم غلط
زصفای شیشه طلب پری که ره یقین بگمان بری
تو بر آب میفگنی تری من و تست هر دو بهم غلط
به نمود شخص معینت در عکس زد دم امتحان
چه خطی که شد زتائمل تو کتاب آینه هم غلط
زتمیز جاده و منزلت الم تردد نیک و بد
خط ما بدائره میرسد سر اگر شود بقدم غلط
من و مای مکتب آب و گل ستم است اگر کندت خجل
بند امت ابدی مکش سبقی که گشته دودم غلط
خط سرنوشت من آب شد زتراوش عرق حیا
چه نقوش معنی روشنی که شود بکاغذ نم غلط
اگر آبم آب رخ گهر و گر آتش آتش سنگ زر
بتو آشنانیم آنقدر که دوئی کند بخودم غلط
من (بیدل) اینقدر از جنون بخیال هرزه تنیده ام
رقم جریده مدعا غلط است اگر نکنم غلط