" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٩٩: غبار تفرقه هر جا بود مقابل جمع

غبار تفرقه هر جا بود مقابل جمع
بهم رسیدن لب هاست قاصد دل جمع
ندیده هیچکس از کارگاه کسب و کمال
بغیر وضع ادب صورت فضائل جمع
دمی فراهم شیرازه تامل باش
کتاب معنیت اجزا شد از دلائل جمع
بکارگاه هوس احتیاجت اینهمه نیست
تو فرد ملک غنائی مباش سائل جمع
مدوز کیسه بوهم ذخیره انفاس
که این نقود پراگنده نیست قابل جمع
کجا بریم غم ذلت گرانجانی
که می کشیم بیک ناقه بار محمل جمع
تو در خیال تعلق فسرده ئی ورنه
همان جداست چه خاک و چه آب در گل جمع
نرست موجی ازین بحر بی تلاش گهر
تو هم بتازد و روزی بحسرت دل جمع
حساب عبرتی از پیش پا مشو غافل
چو اشک شمع همان خرچ گیر داخل جمع
هزار خوشه درین کشت دانه شد (بیدل)
بغیر تفرقه چیزی نبود حاصل جمع