" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤: ما شهیدانرا وضوئی داده اند از آب تیغ

ما شهیدانرا وضوئی داده اند از آب تیغ
سجده آموز سرما نیست جز محراب تیغ
چهره با خورشید گشتن طاقت خفاش نیست
خیره میگردد نگاه بیجگر از آب تیغ
هر سری کز فکر ابروی کجت گردید خم
از گریبان غوطه زد در حلقه گرداب تیغ
دل زمژگانهای شوخت هم بساط نشتر است
چشم حیران در خیال ابروت همخواب تیغ
نیست ممکن پیش ابرویتو سر برداشتن
بیخودیهای دگر دارد شراب ناب تیغ
از زدودن بیطراوت نیست زنگار خطت
شسته می بالد بهار سبزه ات از آب تیغ
خون من در پرده بالی میزند اما چسود
شوخی این نغمه موقوفست بر مضراب تیغ
انتظاری در مزاج هر مراقب طینتی است
گل کند شاید زخونم مطلب نایاب تیغ
بی تکلف مگذر از فیض شهادتگاه عشق
صبح دیگر میزند جوش از دم سیراب تیغ
جوهر مردی نداری بحث با مردان خطاست
سینه داران سطر زخمی خوانده اند از باب تیغ
نیستم افسرده رنگ عرصه گاه امتحان
خون گرمم میفروزد شمع در محراب تیغ
بی هنر مشکل که باشد تازه روئیهای مرد
کرده جوهر شبنمی با سبزه شاداب تیغ
مایه گردن کشی غارت کمین آفتست
همچو شمع اینجا سر بی سجده باشد باب تیغ
بی دم تسلیم مگذر پیش ابروی کجش
سر بگستاخی مکش گردیده ئی آداب تیغ
(بیدل) از مژگان خواب آلود او ایمن مباش
میگشاید فتنه ها چشم از کمین خواب تیغ