بحث و جدل به آفت جان میکند طرف
سرها بتیغ فتنه زبان میکند طرف
طعن خسان مقابل صدق مقال تست
اظهار راستی به سنان میکند طرف
از گفتگو بخاک مزن گوهر وقار
این موج بحر را بکران میکند طرف
تاکی زچارسوی تعلق خرد کسی
جنسی که آتشش بدکان میکند طرف
تشویش خوب و زشت زآثار آگهیست
آینه را صفا بجهان میکند طرف
بد نیست با معامله جاه ساختن
اما دماغ را بخران میکند طرف
پیدا اگر نباشی از آفات رسته ئی
با ناوک غرور نشان میکند طرف
تا آتشی بدل نزند عشق چون سپند
آداب را بناله چسان میکند طرف
همدرس خلق باش تغافل کمال نیست
ای بیخبر کری بفغان میکند طرف
آسان مدان تردد روزی که چون هلال
با نه سپهر یک لب نان میکند طرف
(بیدل) غرور لاف دلیل سبکسریست
خودسنجیت به سنگ گران میکند طرف