" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤٣: نام شاهان کز نگین گل کرده کر و فر بچنگ

نام شاهان کز نگین گل کرده کر و فر بچنگ
عبرتی بیرون چکیده است از فشار چشم تنگ
صدر استغنای یار آماده تعظیم ماست
یکقدم گر بگذریم از چوب دربانان ننگ
دهر بیباکست اما قابل بیداد کیست
همت از مینا طلب در کوه بسیار است سنگ
فضل اگر رهبر بود اوهام انوار هدی است
ابر رحمت خضر میرویاند از صحرای بنگ
تا اثر چون ناله از صید اجابت نگذرد
پر برون می آرد اینجا سعی منقار خدنگ
از هوس عمریست چون آینه مژگان بسته ایم
کم نگردد از سرما سایه دیوار زنگ
خاک می لیسد دم بیدستگاهی لاف مرد
سرمه آهنگ است در آب تنک هوی نهنگ
گرمی آغوش بیرنگی برودت مایه نیست
همچو بوی گل چه شد زیر پرم نگرفت رنگ
چشم بدمست که زد بر سنگ مینای مرا
کز غبارم تا قیامت صوت خیزاند ترنگ
امتحان هستی از دل رونق تحقیق برد
از نفس کردیم آخر خانه آینه تنگ
آسمان (بیدل) ندانم در کجا می راندم
این فلاخن میزند عمریست از دورم بسنگ