" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤٧: اگر آن نازنین رود بتماشای رنگ گل

اگر آن نازنین رود بتماشای رنگ گل
چمن از شرم عارضش ندهد گل بچنگ گل
بخرامی که گل کند زنهال جنون گلشن
الم خار میکشد قدم عذر لنگ گل
می مینای اینچمن زشکستست موج زن
پی بو گیر و در شکن بخیال ترنگ گل
زنشاط عرق ثمر بگلاب آب ده نظر
مگشای بالت آنقدر که کشند غنچه بنگ گل
نه برنگ الفت بقانه زبوی جلوه ئی برگشا
مگر این نقد پوچ را تو بسنجی بسنگ گل
طرب باغ رنگ اگر زند از خنده گل بسر
توهم این زخم تازه کن دو سه روزی برنگ گل
بچنین وضع ناتوان نستیزی باین و آن
نبرد صرفه صبا بخس و خار چنگ گل
سحر جام فرصتم رمق شمع وحشتم
نفسی چند میکشم بشتاب درنگ گل
من (بیدل) درینچمن زچه تشریف بشگفتم
بفشار است رنگ هم زقباهای تنگ گل