" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٥١: ای خانه آئینه زدیدار تو پر گل

ای خانه آئینه زدیدار تو پر گل
خون در دل ما چند کند رنگ تغافل
امروز سواد خط آن لعل که دارد
عینک زحبابست بچشم قدح مل
بر دامن پاکت اثری نیست زخونم
شبنم ته دندان نگرفته است لب گل
عمریست که گم گشت دراین قلزم نیرنگ
از موج و حباب انجمن دور و تسلسل
در عشق جنون خیز پرافشانی کاهست
گر کوه شود پای بدامان تجمل
هر حلقه ازین سلسله صد فتنه جنون است
غافل نروی در خم آن طره و کاکل
از طینت امواج تردد نتوان برد
تا هست نفس فکر محالیست توکل
هم نسبتی عجز تظلم کده ماست
مشکل که خم شیشه برد صرفه زقلقل
پرواز عروج اثر درد ندارد
بر ناله ببندید برات پر بلبل
همت هوس ترک علایق نپسندد
این جلو ره از انجاست که ارزد بتغافل
(بیدل) همه جا آئینه صورت عجزیم
نقش قدمی را چه عروج و چه تنزل