ای فرش خرامت همه جا چون سرما گل
در راه تو صد رنگ جبین ریخته تا گل
گلشن چقدر حیرت دیدار تو دارد
در شیشه هر رنگ شکسته است صدا گل
شبنم صفت از عجز نظر هیچ نچیدیم
غیر از عرقی چند درین باغ حیا گل
ای بیخبران غره اقبال مباشید
از خاک چه مقدار کشد سر بهوا گل
نعل همه در آتش تحصیل نشاط است
دریاب که از رنگ چه دارد ته پا گل
عالم همه یک بست و گشاد مژه دارد
ای باغ هوس غنچه چه رنگست و کجا گل
آشفتگی وضع جنون بی چمنی نیست
گر ذوق تماشاست باین رنگ برا گل
دلدار سر نامه و پیغام که دارد
آینه تو آنجا ببر از حیرت ما گل
سیر چمن بیخودی آرایش ناز است
گر میروی از خویش برو رنگ و بیا گل
(بیدل) سر احرام تماشای که دارد
آینه گرفته است بصد دست دعا گل