" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٥٨: به پیری «گشته حاصل از برای من » فراغ دل

به پیری «گشته حاصل از برای من » فراغ دل
سحرشد روغن دیگر نمیخواهد چراغ دل
قناعت در مزاج همت مردان نمیباشد
فلک هم ساغری دارد اگر باشد دماغ دل
خمستان فلک صد نوبت صهبا تهی دارد
ولی از بیدماغی تر نشد کام ایاغ دل
همای عزتی پر میزند آن سوی اوهامت
کم پرواز عنقا گیر اگر گیری کلاغ دل
نه دنیا جهد میخواهد عقبی هوش میکاهد
دلی در خویش گم گشتست و میپرسد سراغ دل
حریفان از شکست رنگ شمع آواز می آید
که ما را عاقبت زین بزم باید برد داغ دل
هزار آغوش واکرده است رنگ ناز یکتائی
جز این گل نیست (بیدل) هر چه میروید زباغ دل