" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٦١: چیست درین فتنه زار غیر ستم در بغل

چیست درین فتنه زار غیر ستم در بغل
یکنفس و صد هزار تیغ دودم در بغل
گه الم کفر و دین گه غم شک و یقین
الحذر از فتنه ئی دیر و حرم در بغل
منفعل فطرتم کو سر و برگ قبول
خوش قلم صنع نیست کاغذ نم در بغل
پای گر آید بسنگ کوشش همت رساست
زیرزمین میرود ریشه علم در بغل
با دل قانع خوشیم از چمن اعتبار
غنچه ما خفته است باغ ارم در بغل
خشکی مغز شعور جوهر فطرت گداخت
منشی این دفتریم نال قلم در بغل
تا طلب آمد بعرض فقر دمید از غنا
کاسه درویش داشت ساغر جم در بغل
گر نه ببوس آشناست زان دهن بی نشان
غره هستی چراست خلق عدم در بغل
لطمه آفات نیست مانع جوع هوس
سیر نشد از دوال طبل شکم در بغل
وضع رعونت مخواه تهمت بنیاد عجز
با سر زانو گذار گردن خم در بغل
مایه ایثار مرد بر کف دست است و بس
کیسه ممسک نه ئی چند درم در بغل
(بیدل) از اوهام جسم باخت صفا جان پاک
زنگ در آینه بست نور ظلم در بغل