در چمن گر جلوه ات آرد بروی کارگل
رنگها چون شمع بندد تا بنوک خار گل
راز داران محبت پر تنکسرمایه اند
کز جنون چیدند یک چاک گریبان وار گل
چشم حیران شاهد دلهای از خود رفته است
نقش پائی هست در هر جا کند رفتار گل
از رگ تا کم لب امید بی خمیازه نیست
میکند زین ریشه آخر نشه سرشار گل
سبحه ریزد غنچه کیفیت این شاخسار
گر کند در باغ کفرم رشته زنار گل
الفت دلها بهار انبساط دیگر است
شاخ این گلبن زپیوند آورد بسیار گل
ناله از انداز جرأت در عرق گم میشود
بلبل ما را که چون شمعست در منقار گل
در گلستانی که رنگ و بوی میسازد بهم
عالمی را از تکلف گشت ربط دار گل
ای شرر در سنگ رنگ آرزو گردانده گیر
چشم واکردن نمی ارزد باینمقدار گل
در بهارم داغ کرد آخر بچندین رنگ یاس
ساغر بی باده یعنی بی جمال یار گل
بر نفس بسته است فرصت محمل فیض سحر
ناله شو ای رنگ تا چشمی کند بیدار گل
رشته شمع است مژگانم که گوهرهای اشک
بسکه چیدم (بیدل) امشب کرد دیگر بار گل