" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٧٤: گر کند طاوس حیرت خانه اسباب گل

گر کند طاوس حیرت خانه اسباب گل
دستگاه رنگ او بیند همان در خواب گل
ای بهار از خودفروشان دکان رنگ باش
بیدماغانیم ما اینجا ندارد باب گل
از خودم یاد جمال میفروشی برده است
کز تبسم جمع دارد با شراب ناب گل
جز خموشی برنتابد محفل تسلیم عشق
از چراغ کشته اینجا میکند آداب گل
آفت ایجاد است ساز زندگی هشیار باش
از طراوت خانه دارد در ره سیلاب گل
فیض خاموشی بیاد لب گشودنها مده
ای زخود غافل همین در غنچه دارد آب گل
گلشن داغیم از نشو و نمای ما مپرسن
در بهار ما زآتش میشود سیراب گل
موی چینی گر بسامان سفیدی میرسد
شام ما هم میتواند چیدن از مهتاب گل
بیقرار عشق هرگز روی جمعیت ندید
جز پریشانی نکرد از ناله بیتاب گل
غره عشرت مشو کاین نوبهار عمر نام
ناامیدی نگهتست و مطلب نایاب گل
ای غنیمت جلوه ئی فرصت پریشان وحشتست
رنگی از طبع هوس خندیده دریاب گل
معنی روشن بچندین پیچ ناب آمد بکف
کرد (بیدل) گوهر ما از دل گرداب گل