" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٩٠: از جراحت زار دل چیده است دامان ناله ام

از جراحت زار دل چیده است دامان ناله ام
میرسد یعنی زکوی گل فروشان ناله ام
دیده دردآلوده محرومی دیدار کیست
کز شکست اشک میجوشد زمژگان ناله ام
همعنان درد دل عمریست از خود میروم
نسبتی دارد بآن سرو خرامان ناله ام
دید و وادیدم برون پرده رنگست و بس
هر کجا باشم چه پیدا و چه پنهان ناله ام
با دو عالم اضطراب اظهار مطلب خامشی است
صد جرس دل دارم اما نیست امکان ناله ام
دوش کز بام ازل افتاد طشت کاف و نون
گر تأمل محرم معنی است من آن ناله ام
خنده گل را نمک از شور بلبل بوده است
حسن او بی پرده شد تا گشت عریان ناله ام
درد عشقم قصه من بشنو و خاموش باش
تا نهانم داغ چون گشتم نمایان ناله ام
از شکست شیشه دل آنقدر غمگین نیم
درد آن دارم که خواهد شد پریشان ناله ام
چون سپندم نیست خاکستر دلیل خامشی
سرمه گشتم تا به بیند چشم یاران ناله ام
راز دل چون موج پوشیدن ندارد ساز من
میدرد در هر طپیدن صد گریبان ناله ام
(بیدل) از مشت غبار حسرت آلودم مپرس
یک بیابان خار خارم یک نیستان ناله ام