" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١١٠: ای دل حسرت کمین انتخاب صبحدم

ای دل حسرت کمین انتخاب صبحدم
نقطه ئی از اشک کن اندر کتاب صبحدم
عمر در اظهار شوخی پر تنکسرمایه است
یکنفس تا کی فروشد پیچ و تاب صبحدم
تیره روزان جنون را هست بی انداز چرخ
چاک دل صبح طرب داغ آفتاب صبحدم
هر دل افسرده داغ انتظار فیض نیست
آفتابست آنکه می بینی لباب صبحدم
وحشت ما بر تعلق دامنی افشانده است
تکمه نتوان یافت در بند نقاب صبحدم
عالم فرصت ندارد از غبار ما سراغ
میدود این ریشه یکسر در رکاب صبحدم
آسمان گر بی حسد میبود در ایثار فیض
دیدهای اخترش میداشت تاب صبحدم
رنج الفت را علاج از غیرجستن آفتست
رعشه بر مخموری می بندد آب صبحدم
نشه غفلت بهر رنگی که باشد مفت ماست
کاش ما را واگذارد دل بخواب صبحدم
از تو هم چند خواهی زیست مغرور امل
ای نفس گم کرده در گرد سراب صبحدم
گر قدت خم کرد پیری راستی مفت صفاست
دردم صدقست (بیدل) فتحباب صبحدم