" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٥٢: پروانه شوم یا پر طاوس گشایم

پروانه شوم یا پر طاوس گشایم
از عالم عنقا چه خیالست برآیم
آب و گلم از جوهر نظاره سرشتند
در چشم خیالست بچشم همه جایم
سعی طلبم بیش شد از هر چه نه بنشست
زین بعد مگر شوق بر در و بقفایم
در دامن دشتی که نه راه است نه منزل
عمریست که محمل کش آواز درآیم
جوشیده ام از انجمن عبرت معشوق
مشکل که در آئینه کس جلوه نمایم
ذرات جهان چشمک اسرار وصال است
آغوش من اینست که چشمی بگشایم
سازم ادب آهنگ خیال نگه کیست
در انجمن سرمه نشست است صدایم
با موج گهر باخته ام دست و گریبان
از دامن خود نیست برون لغزش پایم
بی بردگی ئی معنی آئینه لفظ است
فریاد که در ساز نگنجید نوایم
امید اجابت چقدر منفعلم کرد
امشب عرق آئینه دست دعایم
تا غره افسون سعادت نتوان زیست
بر سایه خود بال فشانده است همایم
ساقی قدحی چند مشو مانع تکلیف
شاید روم از یاد خود و باز نیایم
(بیدل) مکن آرام تمنا که در ایجاد
بر باد نهادند چو پرواز بنایم