" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٦٩: بعد ازین از صحبت این دیو مردم رم کنم

بعد ازین از صحبت این دیو مردم رم کنم
غول چندی در بیابان پرورم آدم کنم
در مزاج بدرگان جز فحش کم دارد اثر
زخم سگرابی لعاب سگ چسان مرهم کنم
عالمی رنجی توقعهای بیجا میکشد
کوس شهرت انتظاران بشکنم یا نشکنم
چون خبیث افتاد طبع از طینت ناپاک او
خوک را حلوا کشم در پیش تا ملزم کنم
بافساد جوهر ذاتی چه پردازد صلاح
آدمیت کو اگر از خرس موی کم کنم
هرزه کاریها درین دل مردگان از حد گذشت
بعد از این آن به که گر کاری کنم ماتم کنم
هیچم اما در طلسم قدرت نیرنگ دهر
چون عدم کاری که نتوان کرد اگر خواهم کنم
صنعتی دارد خیال من که در یکدم زدن
عالمی را ذره سازم ذره را عالم کنم
حکم تقدیر دگر در پرده کلک منست
هر لئیمی را که خواهم بی کرم حاتم کنم
ننگ همت گر نباشد پوچ بافیهای وهم
بر هما حرفی نویسم جاه و چتر جم کنم
تا خجالت بشکند باد بروت سرکشی
موی چینی بر علمهای شهان پرچم کنم
از صفا آینه وار یکجهان دل میشود
سنگ خشتی را که من با نقش خود محرم کنم
بسکه در ساز کلامم فیض آگاهی است عام
محرم انصاف گردد گر کسی را ذم کنم
عبرت ایجادست (بیدل) تنگی آغوش شرم
بی گریبان نیستم هر چند مژگان خم کنم