" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٨١: بهر طرف که هوای سفر شکست کلاهم

بهر طرف که هوای سفر شکست کلاهم
همان شکست شد آخر چو موج توشه راهم
خیال موی میان که شد گره بدل من
که عرض معنی باریک میدهد رگ آهم
بگلشنی که ادب داشت آب یاری حیرت
نموز جوهر آینه وام کرد گیاهم
کفیل عافیت من بس است وضع ضعیفی
ز رنگ رفته همان سر ببالش پرکاهم
بصفحه ئی که نویسند حرفی از عمل من
خطاست نقطه اش از انفعال کار تباهم
بجز وبال چه دارد سواد نسخه هستی
بس است آفت مور کلف بخرمن ما هم
بقطرگی زمحیطم مباش آنهمه غافل
اگر چه موی کمر نیستم حباب کلاهم
عبث درین چمنم نیست پرفشانی الفت
چو صبح بوی گلی دارد آشنائی آهم
چه ممکنست نبالد بعجز ریشه جهدم
شکست آبله می افگند چو تخم براهم
بجلوه تو ندانم چسان رسم (بیدل)
بخودنمیرسم از بسکه نارساست نگاهم