" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٠٥: تأخیر ندارد خط فرمان نجاتم

تأخیر ندارد خط فرمان نجاتم
در کاغذ آتش زده ثبت است براتم
آثار بقایم عرق روی حبابست
شرم آینه دارد بکف از موت و حیاتم
هستی بهوس تک زدن گرد فسوس است
مانند نفس سخت ندامت حرکاتم
عجزم زنم جبهه گذشتن نپسندید
زین یکدوعرق شد پل جیحون و فراتم
گرد نفس و فال اقامت چه خیالست
پرواز گرفته است سر راه ثباتم
خطی بهوا میکشم از فطرت مجهول
در مشق جنون خامه نوا کرده دواتم
چون نشه ندانم بکجا میروم از خویش
دارد خط پیمانه شمار درجاتم
هیهات نبردم اثر از نشه تحقیق
دین رفت بباد هوس از صوم و صلواتم
محتاج نیم لیک چو آینه زحیرت
هر جلوه که آمد بنظر داد زکاتم
خاموشیم آن نیست که جوشم بتکلم
از حرف تو بر لب شکری بست نباتم
(بیدل) نفسم کارگه حشر معانیست
چون غلغله صور قیامت کلماتم