" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٩٤: در عالم حق شهرت باطل چه فروشم

در عالم حق شهرت باطل چه فروشم
جنسم همه لیلی است بمحفل چه فروشم
کفرست فضولی بادبگاه حقیقت
در خانه خورشید دلایل چه فروشم
قانون ادب غلغل تقریر ندارد
دف نیستم افسون جلاجل چه فروشم
نقد همه پوچست چه دانا و چه نادان
در مدرسه وهم مسایل چه فروشم
بر نقد هنر کیسه حاجت نتوان دوخت
ملا نیم اجزای رسایل چه فروشم
جمعیت دل شکوه کوشش نه پسندد
گردی زرهم نیست بمنزل چه فروشم
عمریست که بازار کرم گرد کساد است
اینجا بجز آب رخ سایل چه فروشم
آینه تحقیق زتمثال مبراست
حیران خیالم بمقابل چه فروشم
سودائی اوهام تعلق نتوان زیست
ای هرزه خیالان همه جا دل چه فروشم
بیمایگی رنگ اثر منفعلم کرد
خونم همه آبست بقاتل چه فروشم
دربحر بآبی گهرم را نخریدند
خشکم زتحیر که بساحل چه فروشم
اظهار قماش همه کس نقص و کمالست
آینه ندارم من (بیدل) چه فروشم