" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٥٣: سرخط نازیست امشب زخمهای سینه ام

سرخط نازیست امشب زخمهای سینه ام
جوهر تیغ که گل کرده است از آئینه ام
شعله گر بارد فلک در عالم فقرم چه باک
حصن سنگینی است گرد خرقه پشمینه ام
چون گلم در نیستی پرواز هستی بود و بس
تازه شد از خاک گشتن کسوت پارینه ام
می توان حال درون دیدن زبیرون حباب
امتحان دل عبث وامیشگافد سینه ام
با وجود حیرتم صورت نه بست آسودگی
خانه بر دوش تماشای تو چون آینه ام
ناروائی در مزاج شوق معنیها گداخت
ای بسا گوهر که گردید آب در گنجینه ام
خرقه ناموس رسوائی کشد از احتیاط
بخیه ها بر روی کار افتاد لیک از پینه ام
مدعی گو جمع دارد دل زداغ انتقام
روشنست از آتش یاقوت دود کینه ام
انتظار فرصت از مخمور شوقت برده اند
جام تا در گردش آمد شنبه است آدینه ام
گر ادب (بیدل) نه پیچد پنجه ام در آستین
میکند گل از گریبان حسرت دیرینه ام