" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٩٧: عمریست بصحرای طلب عجز درائیم

عمریست بصحرای طلب عجز درائیم
چون اشک روانیم و همان آبله پائیم
از حیرت قانون نفس هیچ مپرسید
در رشته سازی که نداریم صدائیم
تحقیق در آینه ما شبهه فروشست
از بسکه سرابیم چنین دورنمائیم
چون نخل علاج هوس ما نتوان کرد
چندانکه رود پای بگل سر بهوائیم
بی ساز دوئی جلوه تحقیق نهان بود
امروز در آینه نمودند که مائیم
از خویش برون نیست چو گردون سفر ما
سرگشته شوقیم مپرسید کجائیم
وسعتکده عالم حیرت اگر اینست
از خانه آینه محالست برآئیم
شور دو جهان آینه دار نفس ماست
نی فتنه نه طوفان نه قیامت چه بلائیم
پرواز سعادت چه قدر سرخوش ناز است
عالم قفس ظلمت و ما بال همائیم
دریا نتوان در گره قطره نمودن
ای ساده دلان ما هم ازین آینه هائیم
(بیدل) نه نشانی زیقین راه نبردیم
شرمنده تر از کجروی تیر خطائیم