" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٩٩: عمریست زاسباب غنا هیچ ندارم

عمریست زاسباب غنا هیچ ندارم
چون دست تهی غیر دعا هیچ ندارم
تحریک لبی بود اثر مایه ایجاد
معذورم اگر جز من و ما هیچ ندارم
تشویش خیالات وجود و عدمم نیست
چون رمز دهانت همه جا هیچ ندارم
یارب چقدر گرم کنم مجلس تصویر
سازم همه کوک است و صدا هیچ ندارم
چون شمع اگر شش جهتم پی سپر افتد
غیر از سر خود در ته پا هیچ ندارم
وامانده یاسم که ازین انجمن آخر
برخاستنی هست عصا هیچ ندارم
مغرور هوس میزیم از هستی موهوم
فریاد که من شرم و حیا هیچ ندارم
همکسوت اسباب حبابم چه توان کرد
گر باز کنم بند قبا هیچ ندارم
شخص عدم از زحمت تمثال مبراست
آینه تو هیچم منما هیچ ندارم
(بیدل) اگر آفاق بود زیر نگینم
جز نام خدا نام خدا هیچ ندارم