" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٨١: نه گردون بلندی نی زمین پستی خویشم

نه گردون بلندی نی زمین پستی خویشم
چو شمع از پای تا سرپشت پای هستی خویشم
نوسنج چه مضراب است ساز فرصتم یارب
که دارد تا جبین غرق عرق تردستی خویشم
نفس هر گام مینا میزند بر سنگ میگوید
باین دوری که دارم بیدماغ مستی خویشم
ندارم جوهر عزمی که احرام نشان بندم
زیاس آماجگاه ناوک بی شستی خویشم
بیاض نسخه دیگر نیامد در کفم (بیدل)
درین مکتب تحیر خوان خط دستی خویشم