" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٨٥: نی سر تعمیر دل دارم نه تن می پرورم

نی سر تعمیر دل دارم نه تن می پرورم
مشت خاکی را بذوق خون شدن میپرورم
با نگاه دیده قربانیانم توامی است
بی نفس عمریست خود را در کفن میپرورم
صبر دارم تا کجا آتش بفریادم رسد
تخم نومیدی سپندم سوختن میپرورم
سایه وار آسودگیهایم همان آوارگیست
تیره روزم شام غربت در وطن میپروم
پیرم و شرمم نمی آید زافسون امل
عبرتی در سایه نخل کهن میپرورم
بسته اتم دلرا بیاد چین گیسوی کسی
در دماغ نافه ئی فکرختن میپرورم
اختیار گوشه خاموشیم بیهوده نیست
قدردان معنیم ربط سخن میپرورم
بی تماشائی نمیباشد تعلقزار جسم
در قفس زین مشت پر گل در چمن میپرورم
اشک مجنون آبیار انتظار عبرتیست
میدمد لیلی نهالی را که من میپرورم
(بیدل) این رنگی که عریانی زسازش کم نبود
در قیاس ناز آن گل پیرهن میپرورم