" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢١١: آسان مکن تصور بار مغان کشیدن

آسان مکن تصور بار مغان کشیدن
سر میدهد بسنگت رطل گران کشیدن
نشو نمای معنی چون شمع خود گدازیست
میباید از بهارت رنج خزان کشیدن
بیهوده فکر اسباب خم ریخت دربنایت
تا چند بار دنیا چون آسمان کشیدن
ای زندگی فنا شو یا مصدر غنا شو
تا منتی نباید زین ناکسان کشیدن
از بیضه سرکشیدم اما کجاست پرواز
تا بال و پر نتوانیم از آشیان کشیدن
کام امل پرستان شایسته پری نیست
زین چاه تیره تا کی یک ریسمان کشیدن
بد گوهری محالست کم گردد از ریاضت
روی تنک دهد آب تیغ از فسان کشیدن
گیرم کشد مصور صد بیستون بموئی
چون من اگر تواند یک ناتوان کشیدن
بار خمیدگیها یکسر بدوش پیریست
بستند بر ضعیفان زور کمان کشیدن
ضبط نفس چه مقدار با مقصد آشنا هست
ما را بما رسانید آخر عنان کشیدن
گر تحفه نیازی منظور ناز باشد
در پیش ساده رویان خط میتوان کشیدن
(بیدل) میان خوبان مجبور ناتوانی است
تا کی بتار موئی کوه گران کشیدن