آینه وصل چیست حیرتی آراستن
وز اثر ما و من یکدو نفس کاستن
مفت تماشاست حسن لیک بشکر نگاه
از سر خود بایدت چون مژه برخواستن
جلوه رنگ دوئی خون حیا میخورد
سخت ادب دشمنیست آینه آراستن
به که به پیش کریم ناز کنی وقت جرم
ورنه زکم همتیست عذر گنه خواستن
عیش و غم روزگار طعمه یکدیگراند
حاصل روز و شب است در بر هم کاستن
نیست کف خاک ما قابل عرض غبار
پیشتر از ما نشست جرأت برخواستن
(بیدل) اگر محرمی جلوه بی رنگ باش
دام تماشا مکن کلفت پیراستن