" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٢٦: اشکم زبیقراری زد بر در چکیدن

اشکم زبیقراری زد بر در چکیدن
افتادنست آخر اطفال را دویدن
از تیغ مرگ عاشق رنگ بقا نبازد
عمر دوباره گیرد چون ناخن از بریدن
فقرست و نقد تمکین جاهست موج خفت
از بحر بیقراری از ساحل آرمیدن
ارباب رنگ دایم محو لباس خویشند
از داغ نیست ممکن طاوس را پریدن
(بیدل) بجوی شمشیر خون جگر خورد آب
زندان بیقراران نبود جز آرمیدن