" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٢٧: انفعال باطن خاموش دارد بوی خون

انفعال باطن خاموش دارد بوی خون
ریزش صهباست هر جا شیشه میگردد نگون
کاملان در خاکساری قدر پیدا میکنند
چون عیار رنگ زر کز خاک میگردد فزون
ایمنی از طینت ناراست نتوان داشت چشم
رفته گیرید اعتماد از خانه های بی ستون
با مراد نیک و بد یکسان نمیگردد فلک
این خم نیلی که دیدی رنگها دارد جنون
سرمه سا چشمی دو عالم را بجوش آورده است
کیست دریابد که خاموشی چه میخواند فسون
اینقدر بر علم و فن مغرور آگاهی مباش
آخر این دفتر دو حرف است از حساب کاف و نون
دعوی پیشی مکن کز واپسانت نشمرند
بیشتر رو بر قفا تازیست سعی رهنمون
مشت خاک ما که از بی انفعالی بسته سنگ
یکعرق گر گل کند آینه می آید برون
سرنگونیهای ماه نو دلیل عبرتست
موج لب خشکی تری دارد چراغ آبگون
هر کرا دیدم توانائی بخاک افگنده بود
(بیدل) اینجا نیست غیر از مرکب طاقت حرون