" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٦٦: بی سراغی نیست گرد هستی وحشت کمین

بی سراغی نیست گرد هستی وحشت کمین
نقش پای جلوه ئی داریم در خط جبین
بندگی ننگ کجی از طینت ما می برد
میتراود راستی در سجده از نقش نگین
وضع نخوت خاکیان را صرفه آرام نیست
گردباد آشفتگی میچیند از چین جبین
جلوه اسباب منظور تغافل خوشتر است
سخت مکروهست دنیا چشم اگر داری ببین
اهل دنیا در تلاش غارت یکدیگرند
خانه شطرنج را همسایه نگذارد کمین
اعتبارات غرور و عجز ما پیداست چیست
از نفس یک پیرهن بالده تر آه حزین
خاکساری طینت گل کردن تشویش نیست
گر قیامت خیزد از جا برنمیخیزد زمین
از حلاوتهای دنیا سوختن خرمن کنید
کو حصول شمع گیرم موم دارد انگبین
زندگانی دامگاه اینقدر تزویر نیست
از شمار سبحه زهد عرق ریز است دین
وضع خاموشی محیط عافیت موجست و بس
از حباب اینجا نفس دارد حصار آهنین
دوری اصل اینقدر کلفت سراغ نیستی است
کرد آتش را وداع سنگ خاکستر نشین
(بیدل) امشب در هوای دامنش گل میکند
همچو شاخ گل مرا صد پنجه از یک آستین