" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤: دل گر نه داغ عشق فروزد کباب کن

دل گر نه داغ عشق فروزد کباب کن
در خانه ئی که کنج نیابی خراب کن
نامحرم کرشمه الفت کسی مباد
باب ترحیمم زمانی عتاب کن
هستی فریب دولت بیدار خوردنست
خوابی توهم ببالش ناز حباب کن
خلقی بزحمت سر بیمغز مبتلاست
با این کدو تو نیز شنای شراب کن
پیری چو صبح شبهه آثار زندگیست
این نسخه را بنقطه اشک انتخاب کن
گرد نفس شکست و تو داری غم جسد
اوراق رفت احاطه جلد کتاب کن
یکحلقه قامتیم چه هستی کجا عدم
این صفر را بهر چه پسندی حساب کن
بر گردن تصرف ادراک بسته اند
بیداری ئی که خدمت تعبیر خواب کن
رنگ قبول حوصله عجز نازکیست
ای سایه ترک مکرمت آفتاب کن
جام مروت همه بر سنگ خورده است
زین دور خشک چشم توقع پر آب کن
گرد نمود فتنه ندارد سواد فقر
زین شام ریش صبح قیامت خضاب کن
(بیدل) زاختیار برا هر چه باد باد
فرصت کمست ترک درنگ و شتاب کن