ای پرفشان گرد نفس چندی شرار سنگ شو
ناقدردان راحتی بر خود زبان ننگ شو
جولان چه دارد در نظر غیر از تلاش دردسر
یگره پس زانوی خم بنشین و عذر لنگ شو
فریاد کوس و کرنا میگویدت کای بیحیا
زین دنگدنگ رزو شب گر کر نگشتی دنگ شو
همت نمی چیند غنا بر عشوه پا در هوا
چون صبح گرد رفته ئی گو یک دودم اورنگ شو
میدان قدر این و آن دیدی زمین و آسمان
گر کنه ات خواهی گران با ذره ئی هم سنگ شو
گلچینی باغ یقین کس نیست تسکین آفرین
اوهام راهم کم مبین خودروی دشت بنگ شو
شوق جنون تاز ترا کس نیست تا گیرد عنان
یکچند منزل در قدم گر دره و فرسنگ شو
بر معرفت نازیدنت دور است از فهمیدنت
چون عکس نتوان دیدنت آئینه گوهر رنگ شو
آینه داران جنون دارند یک عالم فسون
هر چند جهل آئی برون سرکوب صد فرهنگ شو
ای بوی موهومی چمن کم نیست سیر وهم ظن
باری بذوق پر زدن هنگامه ساز رنگ شو
(بیدل) بیاد زلف او گر ناله ئی سر میکنم
تسلیم گوشم میکشد کی بی ادب خود چنگ شو