" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٩٤: پر نارساست سعی تحیر کمند او

پر نارساست سعی تحیر کمند او
ای ناله پستی ئی زنهال بلند او
برقی بماه نوزد و گردی بموج گل
از ابروی اشاره نعل سمند او
ناسور را بداغ دوا میکند و بس
جز سوختن چه چاره کند دردمند او
آنجا که برق جلوه او عرض ناز داشت
آینه بود مجمر و جوهر سپند او
زنهار از حلاوت دنیا مخور فریب
تا زندگیت تلخ نگردد زقند او
تیغیست آسمان که بانداز زخم صبح
دندان نماست جوهرش از زهرخند او
قصر فنا اگر چه زاوهام برتر است
یک لغزواربیش ندیدم کمند او
بیخوابی فسانه طوبی که میکشد
مائیم وسایه مژه های بلند او
(بیدل) مباش ایمن از آفات روزگار
چون مار خفته در بن دندان گزند او