" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٢٣: همچون نفس به آینه دل رسیده رو

همچون نفس به آینه دل رسیده رو
یعنی درین مکان نفسی واکشیده رو
تسلیم خضر مقصد موهوم ما بس است
چون سایه سر بخاک نه و آرمیده رو
آخر بخواب نیستی از خویش رفتنی است
باری فسانه من و ما هم شنیده رو
زین دشت خارها همه بر باد رفته اند
از خود چو سیل بر اثر آب دیده رو
عالم تمام معبد تسلیم بیخودیست
هر سو روی بسجده اشک چکیده رو
تا سر برآری از چمن مقصد جنون
بر جاده های چاک چو جیب دریده رو
درخرقه گدائی و در کسوت شهی
سوزن صفت زتار تعلق جریده رو
سیر بهار میکده نازت آرزوست
گامی زخود برون چو دماغ رسیده رو
گلچینی بهار طرب بی تعلقی است
چون گردباد دامن ازین دشت چیده رو
بال امید بسمل این عرصه بسته نیست
پرواز اگردری نگشاید طپیده رو
رنج خیال مصلحت ساز زندگیست
باری گهی که نیست بدوشت کشیده رو
(بیدل) عنان عافیت ما گسسته است
مانند ریشه زیر زمین هم دویده رو