" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٢٤: امروز کیست مست تماشای آینه

امروز کیست مست تماشای آینه
کز ناز موج میزند اجزای آینه
دیونه جمال تو گر نیست از چه رو
جوهر کشیده سلسله درپای آینه
در حسرت بهار حظت گرد میکند
جوهر بجای سبزه زصحرای آینه
موقوف جلوه گل شبنم بهار تست
جوش گهر زموجه دریای آینه
از شرم آنکه آب نشد از نظاره ات
گرداب خجلتست سراپای آینه
شد عمر صرف جلوه پرستی ولی چه سود
نگرفت بینوا دل ما جای آینه
جز حیرت آنچه هست متاع کدورتست
در عشق بعد ازین من وسودای آینه
با خوی زشت صحبت روشندلان مخواه
زنگی خجل شود بتماشای آینه
حسن و هزار نسخه نیرنگ در بغل
ما و دلی و یک ورق انشای آینه
روزی که داد عرض نزاکت میان یار
افتاد مو بدیده بینای آینه
چندانکه چشم باز کنی جلوه میدهد
اسمیست شش جهت زمسمای آینه
(بیدل) بهر دلی ندهند آرزوی داغ
اسکندر است باب تمنای آینه