تار پیراهن حیاست نگاه
کاسه چشم را صداست نگاه
حیرت آینه زمینگیریست
مژه تا نیست بیعصاست نگاه
شبنم من بوصل گل چکند
که زچشم ترم جداست نگاه
همه آفاق نرگسستانست
چشم گو باز شو کجاست نگاه
بی تمیزی تمیزها دارد
کور را مسح دست و پاست نگاه
نیست نقشی برون پرده خاک
حیرتست این که بر هواست نگاه
حاصل ما در این تماشاگاه
انتها حیرت ابتداست نگاه
مژه بسته آشیان غناست
ورنه هر جا رسد گداست نگاه
فطرتت پای در رکاب هواست
که ترا بر پر هماست نگاه
کثرت جلوه مفت دیدنها
گر کد حولی بجاست نگاه
شمع فانوس انتظار توایم
گرد پرواز رنگ ماست نگاه
زندگی ساز جلوه مشتاقیست
شمعرا رشته بقاست نگاه
بسکه عالم بهار جلوه اوست
بر رخ اوست هر کجاست نگاه
(بیدل) از جلوه قانعم بخیال
چه توان کرد نارساست نگاه