" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٥٣: خیالت هر کجا تمهید راحت پروری کردی

خیالت هر کجا تمهید راحت پروری کردی
بخواب بیخودی بوی بهارم بستری کردی
نفس چون ناله بر باد طپیدن داد اجزایم
بطوفان خیالت گر نه حیرت لنگری کردی
بپای راز الفت شکر بیدردیست کار من
اگر دل آب میگردید مژگان هم تری کردی
باین نازک مزاجی حیرتم آسوده میدارد
وگرنه جنبش مژگان بچشمم نشتری کردی
شدی یاقوت اگر آینه دار رنگ اشک من
رگ خونی نمایان از نگاه جوهری کردی
درین گلشن که از افلاس نامی دازد آزادی
چه کردی سرو مسکین گر وداع بی بری کردی
ببخت تیره ممنون تغافلهای گردونم
زدی آئینه ام بر سنگ اگر روشنگری کردی
نبود از حق شناسیهای الفت آنقدر مشکل
که چون قمری پر پروانه را خاکستری کردی
بتیغ وهم اگر میکرد عشق اثبات آگاهی
شکست شیشه هم سر در گریبان پری کردی
جنون چون شمع در رنگ بنای من نزد آتش
که تا نقش قدم گشتن سراپایم سری کردی
جنون چون شمع در رنگ بنای من نزد آتش
که تا نقش قدم گشتن سراپایم سری کردی
ازین بی ماحصل افسانه های دردسر (بیدل)
کسی گوشی اگر میداشت بایستی کری کردی