صد رنگ نقش بستیم در یاد گل جبینی
طاوس کرد ما را تصویر نازنینی
پرواز شوق امروز محمل کش طپش نیست
در بیضه ام جنون داشت بی بال و پر کمینی
وهم برهنه پائی گر دامنت نگیرد
هر خار این بیابان دارد ترنجبینی
صور و خروش محشر در گوش عاشقانت
کم نیست گر رساند از پشه ئی طنینی
ما را غرور دانش شد دور باش تحقیق
میخواست این تماشا چشم بخود نبینی
در مکتب تعین چندین ورق سیه کرد
مشق خیال هستی از سر خط جبینی
زین دشت و در ندیدیم جائی که دل گشاید
در بحر نظم شاید پیدا شود زمینی
شهرت کمین عنقا مردیم خاک گشتیم
بر نام ما نخندید زین انجمن نگینی
از ذره تا مه و مهر آماده رحیل است
هر پای بر رکابی هر تو سنی و زینی
(بیدل) مپیچ چندین بر دستگاه اقبال
در دامن بلندت چین دارد آستینی