درد دل گویم از نهان بشنو
            راز، بی زحمت زبان بشنو
         
        
            جوش دریای غصه باور کن
            موج خون بنگر و فغان بشنو
         
        
            بر کنار دو جوی دیده من
            بانگ دولاب آسمان بشنو
         
        
            لرزه برق در سحاب دل است
            ناله رعد ز امتحان بشنو
         
        
            پیش کوه ار غمان من گویی
            کوه را بانگ الامان بشنو
         
        
            چون بخندد عدو ز گریه من
            دل به خشمم کند که هان بشنو
         
        
            تندرستی ورای سلطانی است
            از دو تن پرس و شرح آن بشنو
         
        
            یا ز دربان تن درست بپرس
            یا ز سلطان ناتوان بشنو
         
        
            حال شب های هجر خاقانی
            چون بخواهی ز این و آن بشنو