شرف نفس به جودست و کرامت به سجود
            هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود
         
        
            ای که در نعمت و نازی به جهان غره مباش
            که محالست در این مرحله امکان خلود
         
        
            وی که در شدت فقری و پریشانی حال
            صبر کن کاین دو سه روزی به سرآید معدود
         
        
            خاک راهی که برو می گذری ساکن باش
            که عیونست و جفونست و خدودست و قدود
         
        
            این همان چشمه خورشید جهان افروزست
            که همی تافت بر آرامگه عاد و ثمود
         
        
            خاک مصر طرب انگیز نبینی که همان
            خاک مصرست ولی بر سر فرعون و جنود
         
        
            دنیی آن قدر ندارد که بدو رشک برند
            ای برادر که نه محسود بماند نه حسود
         
        
            قیمت خود به مناهی و ملاهی مشکن
            گرت ایمان درستست به روز موعود
         
        
            دست حاجت که بری پیش خداوندی بر
            که کریمست و رحیمست و غفورست و ودود
         
        
            از ثری تا به ثریا به عبودیت او
            همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود
         
        
            کرمش نامتناهی، نعمش بی پایان
            هیچ خواهنده ازین در نرود بی مقصود
         
        
            پند سعدی که کلید در گنج سعد است
            نتواند که به جای آورد الا مسعود