" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١١: ظهور سلطنت عشق اوست در دو سرا

ظهور سلطنت عشق اوست در دو سرا
در این سرا قدمی نه در آن سرا به سرآ
چو اوست در دوسرا غیر او نمی بینم
منم که از دل وجان عاشقم به هر دو سرا
جمال اوست که در آینه نماید روی
نظر به دیده ماکن به بین به شاه و گدا
مدام همدم جام شراب خوش باشد
بیا و همدم ما شو دمی به ذوق بیا
دلم به گوشه میخانه می کشد هر دم
چنانکه خاطر زاهد به جنت المأوا
به سوی ما نظری کن به چشم ما بنگر
که عین ماست کز او آبرو دهد ما را
به نور دیده سید کسی که او را دید
به هرچه می نگرد نور او بود پیدا