فانی دردیم و فانی بی فنا
باقی عشقیم و باقی از بقا
نه اثر ما را ز ذات و از صفات
نه خبر از مبتدا وز منتها
نه امید وصل و نه بیم فراق
نه غم درد ونه شادی دوا
در محیط عشق او مستغرقیم
بر کجایی ای برادر بر کجا
از وجود و از عدم آسوده ایم
حق و باطل دعوی و معنی ترا
عاشق و معشوق پیش ما یکی است
جز یکی خود نیست در هر دو سرا
نعمت اللهم به هر جا که روم
با خدایم با خدایم با خدا