" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٥٥: هرچه خواهد می کند سلطان ما

هرچه خواهد می کند سلطان ما
دل برد جان بخشد آن جانان ما
دنیی وعقبی از آن این و آن
ما از آن او و او هم زان ما
دردمندانیم و دردی می خوریم
درد درد دل بود درمان بود
عقل کل حیران شده در عشق او
خودچه باشد عقل سرگردان ما
هرکه آمد سوی ما با ما نشست
غرقه شد در بحر بی پایان ما
رند سرمستی طلب از وی بجو
لذت رندی سرمستان ما
بنده فرمانیم و فرمان می دهیم
سید ما می برد فرمان ما