" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٥٧: رفت آن جانان ما از دست ما

رفت آن جانان ما از دست ما
ای دریغا دلبر سرمست ما
او برفت و پای او نگشوده ایم
تا ابد زلفش بود پابست ما
ما همه جا نیکی او گفته ایم
او نخواهد آنچنان اشکست ما
چاره ای غیر رضا و صبر نیست
این زمان چون تیر رفت از شست ما
در خیال اوست جان ما مدام
دل روان خواهد به او پیوست ما