" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٥٨: بنده ساقی ما شو تا شوی سلطان ما

بنده ساقی ما شو تا شوی سلطان ما
جان فدا کن تا شوی جانان ما ای جان ما
چشم صورت بین ببند و دیده معنی گشا
تا ببینی بر سریر ملک دل جانان ما
گر گدای عشق باشی پادشاه عالمی
حکم تو گردد روان گر تو بری فرمان ما
از نم چشم و غم دل نقل و باده می خوریم
الصلا گر عاشقی فرما بخور از خوان ما
حال ما پیدا شود بر ساکنان صومعه
گر جمال خود نماید شاهد پنهان ما
همدم جامیم و ساقی را حریف سرخوشیم
ذوق اگر داری طلب کن صحبت رندان ما
مجلس عشق است و سید عاشق و معشوق او
این چنین بزمی بیابی گر شوی مهمان ما