" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٦٠: دردمندانیم و مانده بی دوا

دردمندانیم و مانده بی دوا
همدم و همدرد ما هم درد ما
غرقه دریای بی پایان شدیم
غیر ما دیگر نباشد آشنا
آبرو جوئی بیا از ما بجو
تا بیابی آب روی ما ز ما
رو فنا شو تا بقا یابی ز عشق
بینوا شو تا از او یابی نوا
بر در میخانه مست افتاده ایم
بی حجاب و فارغ از هر دو سرا
از وجود و از عدم آسوده ایم
باز رسته از فنا و از بقا
رند سرمستیم در کوی مغان
نعمت الله گر همی جوئی بیا