جامی ز حباب پر کن از آب
جام و می ما به ذوق دریاب
در بحر درآ که عین مائی
با ما بنشین خوشی در این آب
مه روشن از آفتاب باشد
آن نور بود به نام مهتاب
چشم تو خیال غیر گردید
خوابی است که دیده ای تو درخواب
محبوب خود و محب خویشیم
ما دریا و حباب احباب
می در قدح است و عاشقان مست
مخمور مرو بیا و بشتاب
سید ساقی و صحبتی خوش
حاضر شده اند جمله اصحاب